یاقوت بنقل از ابن الفقیه آرد: دیهی بیمن از مخالیف بدر است. و این بدر جز بدر معروف است که در آن غزوۀ بدر افتاد. ابوسعد گفت موضعی بیمن است. واحمد بن علی هذلی حجری که هبه الله بن عبدالوارث شیرازی او را یاد کرده بدانجا منسوب است. (معجم البلدان)
یاقوت بنقل از ابن الفقیه آرد:َ دیهی بیمن از مخالیف بدر است. و این بدر جز بدر معروف است که در آن غزوۀ بدر افتاد. ابوسعد گفت موضعی بیمن است. واحمد بن علی هذلی حجری که هبه الله بن عبدالوارث شیرازی او را یاد کرده بدانجا منسوب است. (معجم البلدان)
سیدزید بن علی بن ابراهیم. سید علیخان شعر او را در قسمت شعرای یمن از سلافه ص 455 از استاد خود جعفر بن کمال بحرینی آورده است. (الذریعه ج 9 ص 232) (هدیه العارفین ج 1 ص 33) سیداسماعیل بن ابراهیم شعر او را در سلافه ص 457 از قول زید بن علی بن ابراهیم حجاف یادشده آورده است. (الذریعه ج 9 صص 232-233)
سیدزید بن علی بن ابراهیم. سید علیخان شعر او را در قسمت شعرای یمن از سلافه ص 455 از استاد خود جعفر بن کمال بحرینی آورده است. (الذریعه ج 9 ص 232) (هدیه العارفین ج 1 ص 33) سیداسماعیل بن ابراهیم شعر او را در سلافه ص 457 از قول زید بن علی بن ابراهیم حجاف یادشده آورده است. (الذریعه ج 9 صص 232-233)
حکیم مؤمن گوید: بنون بعد از میم و قبل از فا، سنگی است که از نواحی مصر آرند شبیه بسنگ ریزه و ابلق از الوان مختلفه، طلای سائیدۀ او با آب باعث بی حسی عضو میگردد -انتهی. داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: قیل انه کالزیتون حجماً و انه یوجد بمنف من اعمال الجیزه اذا طلی به العضو ذهب حسه فلایشعر بالقطع -انتهی. و در مفردات ابن البیطار آمده است: قال دیسقوریدوس: هو حجر یوجد بمصر بالمدینه التی یقال لها منف (منفیس) و هو فی عظم حصاه و فی الحجر الواحد منه الوان مختلفه و قد یقال انه اذا سحق هذاالحجر و بل و لطخ به علی الاعضاء التی یحتاج الی قطعها و کیها منع من الوجع بابطاله الحس
حکیم مؤمن گوید: بنون بعد از میم و قبل از فا، سنگی است که از نواحی مصر آرند شبیه بسنگ ریزه و ابلق از الوان مختلفه، طلای سائیدۀ او با آب باعث بی حسی عضو میگردد -انتهی. داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: قیل انه کالزیتون حجماً و انه یوجد بمنف من اعمال الجیزه اذا طلی به العضو ذهب حسه فلایشعر بالقطع -انتهی. و در مفردات ابن البیطار آمده است: قال دیسقوریدوس: هو حجر یوجد بمصر بالمدینه التی یقال لها منف (منفیس) و هو فی عظم حصاه و فی الحجر الواحد منه الوان مختلفه و قد یقال انه اذا سحق هذاالحجر و بل و لطخ به علی الاعضاء التی یحتاج الی قطعها و کیها منع من الوجع بابطاله الحس
سنگی است نزدیک سنگ لاجورد، لکن لاجورد صافی تر و رنگین تر است و این نرم تر است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ابن البیطار گوید: قال ابن سینا، هو حجر یکون فیه ادنی لازوردیه و لیس فی لون اللازورد و لا فی اکتنازه بل کان فیه رملیه ما. و هو لین الملمس ردی ٔ للمعده، مغسوله لایغثی و غیر المغسول یغثی، یسهل السوداء اسهالاً اقوی من اللازورد و قد اقتصر علیه و ترک الخربق الاسود لما ظفربه، لامراض السوداء و قال فی الادویه القلبیه یقوی القلب و یفرحه بخاصیه فیه مع نقصه عن الروح الدخان السوداوی و تنقیه البدن من الخلط السوداوی - انتهی. داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: لازوردی لکنه اغبرواجوده الرزین الهش الخالی من الملوحه. یتولد بارمنیه و جبال فارس و کانه فج اللازورد. و هو حار یابس فی الثانیه مفرح ینفع من السوداء و امراضها کالجنون و الوسواس و المالیخولیا و الصرع، و له فی الجذام فعل عظیم ویجلو الکلی و المثانه و هو یغثی و یضعف المعده و یصلحه العسل بالماء مراراً و المرخ بالکتیرا و شربته الی درهم و بدله نصف وزنه لازورد - انتهی. و صاحب تحفه گوید: سنگی لاجوردی اغبر و بارملیت و نرم و ملمس، و قسمی از آن سرخ تیره و از ارمنیه خیزد. در دوم خشک ومفرح و مسهل قوی سودا و انفع از لاجورد، و اسلم از خربق سیاه، و جالی گرده و مثانه، و بالخاصیه جهه جذام مفید و مستعمل او مغسول اوست، مضر معده و مغثی و مصلحش کتیرا و عسل و سلیخه و انیسون، و قدر شربتش تا نیم مثقال و بدلش لاجورد مغسول است - انتهی. و صاحب اختیارات گوید: حجر ارمنی دو نوع است یکنوع سرخ بود بغایت و چون دست بر وی مالی پنداری که چرب است و طبیعت آن گرم و خشک است در اول. مسهل سودا بود، مسهلی قویتر از حجر لاجورد و معده را بد بود و چون مغسول بود قی و غثیان نیاورد، و اگر نه مغسول بود مقی و مغثی بود و مقوی و مفرح و مغسول وی بخاصیتی که در وی است بدن را از اخلاط سودا پاک گرداند و درد سوداوی و دفع بلغم کند و احشا را پاک کند. اما معده را بد بود و مصلح وی انیسون بود با سلیخه و مقدار مستعمل از وی نیم مثقال بود و بدل وی جهت رفع اخلاط سوداوی یک وزن و نیم حجر لاجورد است - انتهی. و صاحب نزهه القلوب گوید: ازآن لاجوردی و رمانی باشد. چون بشویند بعوض لاجورد در الوان بکار برند و دیر زوال بود - انتهی. و در برهان آمده است که حجر ارمنی دو نوع است یکی لاجوردی که گاهی نقاشان بجای لاجورد بکار برند و نوعی دیگر سرخ میباشد و چون دست بر وی مالی گوئی که چرب است طبیعت آن گرم و خشک است در دوم. و گویند مسهل سوداء است - انتهی. و در بعض از کتب آمده است که حجر ارمنی زودشکن است میان سنگ و کلوخ و در تداول عطاران ایران چون گل ارمنی گویند سرخ آن را خواهند - انتهی. و در بعض از کتب هندی آمده است که حجر ارمنی سبز است مائل بسفیدی با اندک کبودی و پس از شکستن چشمه ها در او مانند دهنج باشد و بعد از تر کردن بوی گل خوش دهد - انتهی
سنگی است نزدیک سنگ لاجورد، لکن لاجورد صافی تر و رنگین تر است و این نرم تر است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ابن البیطار گوید: قال ابن سینا، هو حجر یکون فیه ادنی لازوردیه و لیس فی لون اللازورد و لا فی اکتنازه بل کان فیه رملیه ما. و هو لین الملمس ردی ٔ للمعده، مغسوله لایغثی و غیر المغسول یغثی، یسهل السوداء اسهالاً اقوی من اللازورد و قد اقتصر علیه و ترک الخربق الاسود لما ظفربه، لامراض السوداء و قال فی الادویه القلبیه یقوی القلب و یفرحه بخاصیه فیه مع نقصه عن الروح الدخان السوداوی و تنقیه البدن من الخلط السوداوی - انتهی. داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: لازوردی لکنه اغبرواجوده الرزین الهش الخالی من الملوحه. یتولد بارمنیه و جبال فارس و کانه فج اللازورد. و هو حار یابس فی الثانیه مفرح ینفع من السوداء و امراضها کالجنون و الوسواس و المالیخولیا و الصرع، و له فی الجذام فعل عظیم ویجلو الکلی و المثانه و هو یغثی و یضعف المعده و یصلحه العسل بالماء مراراً و المرخ بالکتیرا و شربته الی درهم و بدله نصف وزنه لازورد - انتهی. و صاحب تحفه گوید: سنگی لاجوردی اغبر و بارملیت و نرم و ملمس، و قسمی از آن سرخ تیره و از ارمنیه خیزد. در دوم خشک ومفرح و مسهل قوی سودا و انفع از لاجورد، و اسلم از خربق سیاه، و جالی گرده و مثانه، و بالخاصیه جهه جذام مفید و مستعمل او مغسول اوست، مضر معده و مغثی و مصلحش کتیرا و عسل و سلیخه و انیسون، و قدر شربتش تا نیم مثقال و بدلش لاجورد مغسول است - انتهی. و صاحب اختیارات گوید: حجر ارمنی دو نوع است یکنوع سرخ بود بغایت و چون دست بر وی مالی پنداری که چرب است و طبیعت آن گرم و خشک است در اول. مسهل سودا بود، مسهلی قویتر از حجر لاجورد و معده را بد بود و چون مغسول بود قی و غثیان نیاورد، و اگر نه مغسول بود مقی و مغثی بود و مقوی و مفرح و مغسول وی بخاصیتی که در وی است بدن را از اخلاط سودا پاک گرداند و درد سوداوی و دفع بلغم کند و احشا را پاک کند. اما معده را بد بود و مصلح وی انیسون بود با سلیخه و مقدار مستعمل از وی نیم مثقال بود و بدل وی جهت رفع اخلاط سوداوی یک وزن و نیم حجر لاجورد است - انتهی. و صاحب نزهه القلوب گوید: ازآن لاجوردی و رمانی باشد. چون بشویند بعوض لاجورد در الوان بکار برند و دیر زوال بود - انتهی. و در برهان آمده است که حجر ارمنی دو نوع است یکی لاجوردی که گاهی نقاشان بجای لاجورد بکار برند و نوعی دیگر سرخ میباشد و چون دست بر وی مالی گوئی که چرب است طبیعت آن گرم و خشک است در دوم. و گویند مسهل سوداء است - انتهی. و در بعض از کتب آمده است که حجر ارمنی زودشکن است میان سنگ و کلوخ و در تداول عطاران ایران چون گل ارمنی گویند سرخ آن را خواهند - انتهی. و در بعض از کتب هندی آمده است که حجر ارمنی سبز است مائل بسفیدی با اندک کبودی و پس از شکستن چشمه ها در او مانند دهنج باشد و بعد از تر کردن بوی گل خوش دهد - انتهی
موضعی به یمن بنام حجوربن اسلم بن علیان بن زید، همدانی است. و گویند در یمن نزدیک زبید موضعی است که حجورالیمن خوانده شود و نسبت بدان حجوری است. (معجم البلدان). شمس الدین سامی گوید: نام قضایی است در یمن تابع ولایت حدیده و بر جبل سراهاز سوی شمال شرقی با سنجاق صنعا و از طرف شمال غربی با قضای باجل از سنجاق حدیده و از جانب مغرب با حدیده و از جهت جنوب شرقی با قضاهای جبل ریمه محدود میباشد. اراضی آن مرتفع و هوایش ملایم و خاکش حاصلخیز است. محصولاتش جو و گندم و انواع حبوبات و قهوه و زنجبیل و جز آن است. این حجور را برای تشخیص از حجورهای دیگر ’حجور یمانی’ نیز خوانند. (قاموس الاعلام ترکی)
موضعی به یمن بنام حجوربن اسلم بن علیان بن زید، همدانی است. و گویند در یمن نزدیک زبید موضعی است که حجورالیمن خوانده شود و نسبت بدان حجوری است. (معجم البلدان). شمس الدین سامی گوید: نام قضایی است در یمن تابع ولایت حدیده و بر جبل سراهاز سوی شمال شرقی با سنجاق صنعا و از طرف شمال غربی با قضای باجل از سنجاق حدیده و از جانب مغرب با حدیده و از جهت جنوب شرقی با قضاهای جبل ریمه محدود میباشد. اراضی آن مرتفع و هوایش ملایم و خاکش حاصلخیز است. محصولاتش جو و گندم و انواع حبوبات و قهوه و زنجبیل و جز آن است. این حجور را برای تشخیص از حجورهای دیگر ’حجور یمانی’ نیز خوانند. (قاموس الاعلام ترکی)
ابن علی بن عمران مکنی به ابوالقاسم و ملقب به حمیدی فقیه (611-677 هجری قمری). او راست: ’ذیل طبقات ابن سمره’. (هدیه العارفین ج 1 ص 282) ابن اسحاق مکنی به ابومحمد و ابن ابی عباد نحوی. درگذشتۀ 470 هجری قمری او راست: ’المختصر’ در نحو. (هدیه العارفین ج 1 ص 274) ابن عبدالله یمینی شیعی اسماعیلی. او راست: ’فواتح الانعام’ که در 1265 هجری قمری نگاشته. (هدیه العارفین ج 1 ص 302)
ابن علی بن عمران مکنی به ابوالقاسم و ملقب به حمیدی فقیه (611-677 هجری قمری). او راست: ’ذیل طبقات ابن سمره’. (هدیه العارفین ج 1 ص 282) ابن اسحاق مکنی به ابومحمد و ابن ابی عباد نحوی. درگذشتۀ 470 هجری قمری او راست: ’المختصر’ در نحو. (هدیه العارفین ج 1 ص 274) ابن عبدالله یمینی شیعی اسماعیلی. او راست: ’فواتح الانعام’ که در 1265 هجری قمری نگاشته. (هدیه العارفین ج 1 ص 302)